۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

اسلام: دین برده داری و تجاوز به اسیران زن



مقاله برده داری در اسلام را مسلما عاشقان اسلام و پیامبرش ننوشته اند. اما این مقاله از آنجا برایم جالب بود که مبتنی بر اسناد اسلامی است. این مقاله با اشاره به آیاتی از قرآن که در آنها به مسئله برده و برده داری اشاره شده است شروع می شود ، تا آنجا که به "طبقات" ابن سعد می رسد. ترجمه این مقاله را – هرچند نه همه آن را- از همین جا شروع می کنم:


طبقات ابن سعد شرح روشنی از این واقعیت می دهد که محمد حداقل با یکی از کنیزانش (برده زن) رابطه داشته است. محمد، با ماریه، کنیز قبطی خود رابطه جنسی داشت. ماریه و خواهرش "سیرین" کنیزانی بودند که به عنوان هدیه به محمد داده شده بودند که او، سیرین را به "حسن ثبیط" شاعر داد. ابن سعد می گوید که محمد، ماریه را که سفید و زیبا بود و موهایی مجعد داشت ، دوست می داشت.[نقل از ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ص 151]

ابن سعد همچنین می نویسد که ماریه برای محمد پسری به نام ابراهیم به دنیا آورد که 18 ماه بعد مرد. ابن سعد می نویسد:" اگر او زنده می ماند، هیچکدام از دایی هایش در بند نمی ماندند." (ص164) این نشان می دهد که مسلمانها باز هم برده قبطی داشتند.

قرآن همچنین به مسلمانان می آموزد که کنیزان خود را به فحشا وادار نکنند(24:34)، و به آنها اجازه می دهد که اگر می خواهند با کنیزانشان ازدواج کنند (4:24) و به عنوان کفاره گناه آنها را آزاد کنند (4:92،5:89،58:3) و حتی به بردگان اجازه می دهد که آزادی خود را بخرند اگر که شرایط مولایشان را بپذیرند (24:33)

من فکر می کنم اینکه اسلام به برده اجازه می دهد که (با صلاحدید مولایش) آزادی اش را به دست آورد خوب است، اما فاجعه آنجاست که اصلا به آنها [مسلمانها] اجازه می دهد که دیگران را به بردگی بکشند. این مانند آن است که شما بانکی را سرقت کنید و بعد مقداری از پول را به بانک برگردانید و فکر کنید که کار درستی انجام داده اید.

آیات بالا نشان می دهند که برده گرفتن مقدر الله بوده است و همین است که به مردان مسلمان رخصت می دهد که با کنیزان خود رابطه جنسی برقرار کنند. همچنین نشان می دهند که برده ها کالای ارزشمندی برای مسلمانها بوده اند، در غیر این صورت الله، آزادی برده را کفاره گناهان قرار نمی داد.


احادیث صحیح بخاری و برده داری

صدها حدیث در مورد برده داری وجود دارد که به وضع مالیات، نوع رفتار، فروش و حقوق فقهی برده ها اختصاص دارند. به علاوه، مقدار بی شماری حدیث وجود دارند که به برده ها و رابطه شان با اربابان مسلمان اشاره می کنند. این برگزیده ای از احادیث مربوط به بردگان است که همه – بجز آنها که ذکر شده اند- برگرفته اند از کتاب حدیث بخاری:

ج 7 ،ص 137: از ابوالخودری نقل می کند:" ما تعدادی اسیر زن به غنیمت گرفتیم و با آنها مقاربت گسسته [به نحوی که پیش از ورود منی به رحم و بارداری، عمل خروج صورت گیرد. م] انجام دادیم. سپس از پیامبر خدا در مورد آن سوال کردیم و او گفت " آیا به راستی چنین کردید؟، و این سوال را سه بار تکرار کرد [و سپس گفت] هیچ روحی به وجود نمی آید مگر آنکه وجودش مقدر شده باشد، تا روز قیامت."

در اینجا مسلمانها چند اسیر زن گرفته اند و با آنها مقاربت کرده اند و محمد آن را تایید می کند. او فقط نصیحتشان می کند که مقاربت گسسته انجام ندهند.

ج5، ص459: [این حدیث شبیه بالایی است، با این حال جزییات دیگری اضافه شده است.] ابن محیرز نقل می کند :"وارد مسجد شدم و ابو خودری را دیدم . کنارش نشستم و از او درباره مقاربت گسسته پرسیدم. او گفت،"ما با پیامبر خدا به غزوه بنی مستلیق رفتیم و اسرایی گرفتیم. ما میلمان به زنان کشید که تجرد بر ما سخت شده بود و دوست داشتیم که مقاربت گسسته انجام دهیم. سپس هنگامی که ما قصد انجامش را کردیم گفتیم که چگونه مقاربت گسسته انجام دهیم بدون اینکه از پیامبر خدا بپرسیم و حال آنکه او در میان ماست. ما از او در مورد آن سوال کردیم و او گفت :"برای شما بهتر است که چنین نکنید چرا که هر روحی (تا قیامت) که مقدر به وجود است، وجود می یابد."

در اینجا مسلمانها به بنی مستلیق حمله کرده اند و برده گرفته اند. زنان اسیر به عنوان غنیمت بین سربازان مسلمان توزیع شده اند. دور بودن از خانه سربازان را حشری کرده است و آنها می خواهند با زنانی که به تازگی به اسارت درآمده اند رابطه جنسی برقرار کنند. آنها نزد محمد می روند و از او در مورد مقاربت گسسته می پرسند. او به آنها می گوید که این کار را نکنند ، بلکه عمل جنسی را با اسیران زن کامل کنند. احادیث مرتبط نشان می دهند که آنها نمی خواستند اسیران زن را باردار کنند چرا که می خواستند بعدا آنها را بفروشند و بر طبق قوانین اسلامی،اجازه فروش کنیزان باردار را نداشتند.

در واقع محمد، تجاوز به اسیران زن را تصویب می کند.

ج3، ص 765: قُرَیب نقل می کند : میمونه بنت الحارث، کنیز آزاد شده ابن عباس،کنیزی را بدون کسب اجازه از پیامبر آزاد می کند. روزی که نویت اوست تا با پیامبر باشد به او می گوید : ای فرستاده خدا! آیا می دانی که من کنیزی را آزاد کرده ام؟ " او [پیامبر] می گوید :"براستی چنین کردی؟" او پاسخ مثبت می دهد. [پیامبر] می گوید:" به تو پاداش بیشتری داده می شد اگر او را به یکی از دایی هایت می بخشیدی."

در اینجا، زنی کنیزی را آزاد می کند، اما محمد می گوید که ممکن بود به او پاداش بیشتری عطا شود (بهشتی) اگر آن برده را به دایی اش می بخشید، یا به عبارت دیگر برده را در بردگی نگه می داشت.

ج7،ص734: " ... بر در اتاق [محمد] برده ای بود که از او خواستم برای من اجازه ورود بگیرد.

این یک حدیث طولانی است و نقل قول آشکار می کند که محمد برده هایی داشته است که در خانه اش کار می کرده اند.
[...]

ج 5،ص541: ابوحُریره نقل می کند: وقتی ما بر خیبر غلبه یافتیم نه طلا به غنیمت بردیم و نه نقره، ولی [در عوض] گاو، شتر،کالا و باغ به تصاحب درآمد. سپس با فرستاده خدا راهی دره القیره شدیم و در آن زمان پیامبر خدا برده ای داشت به نام میدام که به وسیله یکی از بنوالدیباب به او هدیه داده شده بود. هنگامی که او داشت زین و برگ [استر] رسول خدا را پیاده می کرد، تیری از جانب تیراندازی ناشناس به او برخورد کرد ...

این حدیث نشان می دهد که محمد برده ای نگه می داشته که با تیری مضروب شده است.

ج5،ص637: بُرَیده نقل می کند: پیامبر علی را برای آوردن خمس غنیمت نزد خالد فرستاد و من از علی متنفر بودم. علی پس از مقاربت با کنیزی که جزو خمس بود، حمام کرده بود . من به خالد گفتم :"آیا این را نمی بینی؟ وقتی ما نزد پیامبر رسیدیم این را برایش خواهم گفت." او گفت:" بریده! آیا تو از علی متنفری؟" من گفتم :"بله. " او گفت:" آیا نفرت تو از علی به این خاطر نیست که او از خمس، سزاوار بیش از آن است؟"

یادداشت ذیل این حدیث می گوید:"بریده از علی متنفر بود به این دلیل که او کنیزی را از غنیمت [برای خود] برداشته بود و او [بریده] این را خوب نمی دانست.

در اینجا، علی زنی را که به تازگی به اسارت درآمده است تملک کرده، با او نزدیکی می کند. وقتی این ماجرا را برای محمد بازگو می کنند، او آن را تایید می کند. توجه داشته باشید که برده ها غنیمت به حساب می آمدند و جزو دارایی های یک مرد بودند، پس آنها [مردان مسلمان] می توانستند از برده های زن برای مقاربت استفاده کنند و یا به آنها تجاوز کنند.

ج5،ص512: اناس نقل می کند: "... پیامبر جنگاورانشان را کشت و زادورود و زنانشان به اسارت برده شدند ..."

این حدیث شامل جزییات حمله به یهودیان خیبر است. دوباره، تعداد زیادی از زنها و بچه ها به بردگی گرفته می شوند.
[...]



متنهای اسلامی دیگری موجودند که نشان می دهند محمد چگونه بردگان را خرید و فروش و یا آزاد می کرد. نقل قولهای زیر از کتاب "پشت پرده" [؟] هستند:

ابن قییم الجزیه، فقیه بزرگ و مورخ اسلامی، در کتاب خود "زادالمعاد"، بخش 1 صفحه 160 می گوید:
"محمد برده ها و کنیزهای زیادی داشت. او آنها را می خرید و می فروخت، اما بیشتر می خرید. او یک بار یک برده سیاه را به دوتا فروخت [یکی را با دوتا عوض کرد] برده های خریداری شده او بیشتر از آنهایی بودند که می فروخت."

محمد تعدادی برده سیاهپوست داشت. یکی از آنها مَهران نام داشت که محمد او را وامی داشت که بیش از آنچه در توان یک مرد معمولی است کار کند. هرگاه که محمد و مردانش به سفر می رفتند و از حمل اثاثیه شان خسته می شدند، او مهران را وامی داشت که آنها را حمل کند. مهران می گفت:" حتی اگر در یک سفر من به اندازه بار 6 یا 7 الاغ هم بار داشتم، باز هم هرکس خسته می شد ممکن بود لباسها یا سپر یا شمشیرش را روی من بیاندازد تا آن بار سنگین را حمل کنم." طبری وجزیه، هردو این را ثبت کرده اند، پس اسلام این [رفتار] را درست می داند.

علی که داماد محمد بود، کنیز عایشه را جلوی محمد تازیانه زد تا به اتهام زنای عایشه اعتراف کند. محمد حتی یکی کلمه هم [برای منع] زدن یک برده زن به علی نگفت. [از سیره رسول الله، ص 496]

در سیره رسول الله ، محمد 800 مرد را قتل عام می کند و زنها و بچه هایشان را به بردگی می گیرد. او حداقل یک زن یهودی را به نام ریحانه به صیغه می گیرد و مابقی را به مسلمانها می دهد. سیره می گوید (ص466) :" سپس فرستاده [خدا] دارایی ها، زنان و کودکان بنی قریظه را میان مسلمین تقسیم کرد ..."
و
"سپس فرستاده[خدا] سعد زید، برادر اشحل را با تعدادی از زنان اسیر بنی قریظه به نجد فرستاد و او آنها را در ازای اسب و سلاح فروخت."

یک چیز قطعی است: محمد یک برده دار بود. اسامی بسیاری از برده های محمد بتفضیل در متون اسلامی آمده است [...]


حقوق برده ها در اسلام

بنابر حقوق اسلامی، برده ها از حداقل حقوق مدنی و قانونی برخوردار بوده اند. برای مثال:

• مردان مسلمان اجازه داشتند هروقت که می خواهند با زنان برده رابطه جنسی برقرار کنند: آیات 4:3، 4:29، 33:49
• بردگان در برابر اربابانشان به همان اندازه ذلیل بودند که اربابان در برابر خدا: آیه 16:77
• بنا برسنت اسلامی، انسانها در هنگام اسارت می توانستند کشته شوند یا به بردگی کشیده شوند. این نشان می دهد که برده ها باید از ابتدایی ترین حق انسانی [حق حیات] شروع می کردند.
• بنا بر فقه اسلامی ، برده ها کالا بودند. فروش برده ها همتای فروش حیوانات بود.
• محمد فرمان داد تا تعدادی برده که توسط اربابانشان آزاد شده بودند دوباره به بردگی گرفته شوند.
• شلاق زدن برده ها دارای مجوز اسلامی است.
• بنا بر اسلام ، شهادت برده در دادگاه قابل پذیرش نیست. ابن تمیه و بخاری، هردو این را ذکر کرده اند.
• بنا بر اسلام، یک مسلمان را نمی توان برای قتل یک برده کشت.
• بنا بر فقه اسلامی، برده ها نمی توانند خودشان برای خودشان همسر انتخاب کنند: ابن حزم، جلد 6، بخش 9.
• بنابر فقه اسلامی، برده را می توان واداشت تا با هرکسی که اربابش می خواهد ازدواج کند: ملک ابن اناس، جلد2،صفحه155


برده داری در سرزمینهای اسلامی، از آغازین روزها تا امروزه ادامه داشته است. فرمانروایان مسلمان همواره به پشتوانه قرآن دست به جهاد زده اند، بخشی به خاطر غنایم و بخشی به خاطر برده ها. هنگامی هم که امپراطوری اسلامی در واحدهای پادشاهی کوچک خرد شد، هر فرمانروا قادر بود که تصمیم بگیرد که الهیات اسلامی واقعا چه می گوید. معمولا هم آنچه تصمیم می گرفت، در راستای همانی بود که می خواست. دعوت آنها به جهاد، به بردگی گرفتن همسایه هایشان را، برای اسلام تسهیل می کرد. قرآن و فقه اسلامی از برده داری حمایت می کنند، بنابراین، آن فرمانروایان بیچاره – در زمان نیاز - فقط از قرآن پیروی می کردند.


۱۳۸۷ بهمن ۱۳, یکشنبه

پاپانوئل نبی


ماجرا خیلی ساده است. تصور کنید که کسی داستان زیر را برای شما تعریف کند:


مردی در قطب شمال زندگی می کند.
او با زنش و گروهی از آدم کوچولوهایش آنجا زندگی می کند.
او و آدم کوتوله هایش در طول سال اسباب بازی درست می کنند.
سپس در شب سال نو، او یک کیسه را پر از اسباب بازی می کند.
او کیسه را روی سورتمه می گذارد.
او هشت (یا شاید نه) گوزن پرنده را به سورتمه می بندد.
سپس خانه به خانه پرواز می کند و سورتمه اش را روی سقف خانه ها نگه می دارد.
او کیسه اش را از روی سورتمه برمی دارد و از دودکش خانه ها پایین می آید.
او برای بچه های خانه اسباب بازی می گذارد.
او دوباره از دودکش بالا می رود و سوار سورتمه اش می شود و به سمت خانه بعدی پرواز می کند.
او در همان یک شب به تمام خانه های جهان سر می زند.
سپس به سمت قطب شمال پرواز می کند تا سال بعد همین کار را تکرار کند.

این داستان را از همان سایت خدا خیالی است نقل کردم. همه مان می دانیم که این داستان سانتا (پاپانوئل) است. نویسنده پس از نقل داستان می گوید بیایید فرض کنیم که من یک آدم بالغ هستم و دوست شما و به شما می گویم که از ته قلب به این داستان ایمان دارم و بعد سعی کنم شما را هم متقاعد کنم که به این داستان ایمان بیاورید. شما چه فکری در مورد من می کنید. فکر نمی کنید من دیوانه ام؟!

چرا شما فکر می کنید من دچار توهم شده ام؟ آیا به این خاطر نیست که شما می دانید داستان سانتا خیالی است و هرچه من اصرار کنم نخواهم توانست شما را متقاعد کنم که به آن ایمان بیاورید؟ سپس نویسنده توهم را بر اساس لغت نامه چنین تعریف می کند: "باوری غلط که به رغم تمام شواهد باطل کننده ، شخص از آن دست بر نمی دارد."

نویسنده سپس داستانهای دیگری نقل می کند. داستان "جوزف اسمیت" پیامبر مورمونها که مدعی شد شبی در اتاقش فرشته خداوند بر او نازل شده و او را به سمت محل اختفای الواحی طلایی هدایت کرده است. این الواح حاوی داستان یکی از دوازده طایفه بنی اسراییل بوده اند که همزمان با ظهور مسیح، با کشتی به آمریکا سفر می کنند. مسیح هم پس از بازخاست از مرگ، در سفری به آمریکا به دیدار این قوم می رود. "اسمیت" بی سواد الواح را به انگلیسی ترجمه می کند و سپس فرشته الواح را به بهشت می برد. این ترجمه امروز به کتاب مورمون (یا شهادت دیگری بر صدق عیسی مسیح) معروف است و سی میلون نفر در سراسر جهان به آن ایمان دارند. به رغم اینکه هیچ نشانی از این تمدن یهودی در آمریکا به دست نیامده است که به ادعای کتاب میلیونها نفر بوده اند.

واقعیتش را بخواهید داستان مورمونها آنقدر مسخره و دم دستی است که من خودم اوایل ورود به سیدنی وقتی با آن مواجه شدم ، در برخورد با آنها به سختی می توانستم جلوی خنده ام را بگیرم. به نظر من هیچ انسان عاقلی نمی تواند به چنین خزعبلاتی باور داشته باشد. اما حقیقت دارد. سی میلیون انسان در جهان به این داستان و تداوم نبوت در مورمونها، و پیامبرانی که حتی امروز هم مورد وحی قرار می گیرند ایمان دارند و متاسفانه تعداد کثیری از این افراد، انسانهای تحصیلکرده و دانشگاهی هستند.

داستان بعدی داستان مردی است که مدعی می شود شبی در یک غار فرشته خدا بر او نازل شده و از او می خواهد که بخواند. مرد سپس به خانه نزد همسرش می رود و ماجرا را برای او می گوید. همان شب دوباره فرشته در رویا بر او نازل می شود. 11 سال بعد، پس از اینکه فرشته بارها و بارها بر مرد نازل شده است، شبی با اسبی بالدار به نزد او می آید و او را به اورشلیم می برد. همان شب مرد، سوار بر اسب بالدار، طبقات مختلف آسمان را پرواز می کند و بالا می رود. او به بهشت می رود و با افرادی که آنجا هستند سخن می گوید. سپس فرشته (گابریل) او را به زمین برمی گرداند.

نویسنده بعد از مطرح کردن این داستانها از مسیحیان سوال می کند که چرا فکر می کنند همه این داستانها خیالی و مسخره و دروغ است ، اما داستان تولد و مرگ عیسی و معجزاتش حقیقت دارد. در واقع این سوالی است که از تمام معتقدان می توان پرسید. مثلا چرا می شود به وجود اسب بالدار باور داشت ، اما گوزن نمی تواند پرواز کند؟ چرا فرشته خدا می تواند بر مردی در غار ظاهر شود اما نمی تواند حدود مثلا 1300 سال بعد بر مرد دیگری در اتاقش ظاهر شود؟ چرا ما باور می کنیم که مردی بی سواد کتابی را از جانب خدا بیاورد اما باور نمی کنیم که مرد بی سواد دیگری الواحی بهشتی را به زبان روز ترجمه کند؟ چرا مردی می تواند در شبی از مدینه به اورشلیم پرواز کند، اما مرد دیگری نمی تواند در یک شب به تمام خانه های جهان سر بزند ؟ چرا مردی می تواند از گور برخیزد و اقیانوس اطلس را طی کند و بر مردمی در آمریکا ظاهر شود، اما مرد دیگری نمی تواند با اسب بالدار به بهشت سفر کند؟

حالا بگذارید ماجرا را برایتان ساده تر کنم. فرض کنیم که در داستان سانتا یا بابانوئل، او به جای اسباب بازی، به بچه های دنیا برکت و رحمت عطا کند. یعنی داستان را به این نحو تغییر دهیم که قدیسی به اسم سانتا در جایی در قطب شمال زندگی می کند که در شب سال نو با گوزنهای پرنده اش به خانه های جهان سر می زند و همه بچه ها را تقدیس و متبرک می کند و رحمت خدا را به خانه ها می آورد. آن وقت که سانتا دیگر مجبور نبود هیچ اثر مادی از خودش به جا بگذارد باور کردنش هم ساده تر می شد. آن وقت شاید مسلمانها هم به عنوان یکی از همان انبیای بنی اسراییل – مثلا خضر نبی - به او ایمان می آوردند و آن وقت، کلی توجیه و استدلال خلق می شد برای لاپوشانی جنبه های خیالی داستان سانتا. در واقع شاید مخترعان داستان سانتا مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده اند و شخصیت قشنگشان را از قدیس و نبی شدن محروم کرده اند، وگرنه امروز ما در کنار تمامی انبیای حاضر، به بابانوئل نبی هم ایمان داشتیم




خدا خیالی است: دلایل 3 و 11


توضیح: هنگام خواندن این متن، بهتر است به جای موضعگیری سریع علیه آن، کمی به آن فکر کنیم. اینکه این متن مستقیما باورهای اسلامی را مورد حمله قرار نمی دهد فرصت بیشتری به ما می دهد که به آنچه در اینجا گفته می شود فکر کنیم. با خواندن ارجاعات به کتاب مقدس، که مسلمانان هم معتقدند تحریف شده است، به این فکر کنید که همین حالا میلیونها انسان، تا بن جانشان به همین چیزهایی که شما "تحریف" می دانید و غیر قابل باور، ایمان دارند و باور کنید که ایمانشان کمتر از شما نیست. مذهبی های مسیحیت، فقط زورشان نمی رسد، وگرنه به خاطر همین تحریفات، نسل مسلمان و یهودی و کافر را از زمین برمی داشتند.
نکته بعدی اینکه بد نیست هر مطلب را که می خوانید، کامنتها را هم بخوانید. تو مطلب قبلی سعی کردم جواب همه انتقادها را به طور منطقی بدهم. بد نیست ببینید حضرات وقتی کم می آورند کارشان به کجاها می کشد. دیگر به کامنتها جواب نمی دهم. خودتان بخوانید و قضاوت کنید.

دلیل 3: خدایگان تاریخی

اینطور به نظر می رسد که اعتقاد به خدا در همه اعصار وجود داشته است. به عنوان مثال ما می دانیم که مصریان باستان، به طرز پرشوری به خدایان خود اعتقاد داشته اند و [برای همین] بناهای عظیمی مثل هرم بزرگ را ساخته اند که امروز هم یکی از بزرگترین و ماندگارترین بناهایی است که به دست بشر خلق شده اند. به هر حال و علیرغم آن شور و حال، امروز ما با یقین کامل می دانیم که خدایان مصری خیالی بودند. ما دیگر اهرام نمی سازیم و رهبرانمان را مومیایی نمی کنیم.

در دوران متاخرتر، ما می دانیم که دهها میلیون رومی ، ژوپیتر و دوستانش را عبادت می کردند و برایشان معابد با شکوه می ساختند. حتی امروز هم خرابه های این معابد جزو جاذبه های توریستی هستند برای مردم. با این حال، ما با یقین کامل می دانیم که این خدایگان خیالی بودند، چرا که دیگر هیچکس زئوس را عبادت نمی کند.

بسیار متاخرتر از آن، ما می دانیم که تمدن آزتک به خدایانش چنان اعتقاد محکمی داشت که معابد و اهرام عظیمی برایشان ساخت. به علاوه، آزتکها چنان هواخواه [خدایانشان] بودند که تا همین قرن شانزدهم داشتند انسانها را برای خدایانشان قربانی می کردند. علیرغم این ایمان، ما امروز می دانیم که این خدایگان کاملا خیالی بوده اند. آزتکها دیوانه بودند که انسانها را برای خدایانشان می کشتند. کشتن یک انسان هیچ تاثیری بر بارش باران یا هر چیز دیگر ندارد. همه ما این را می دانیم. اگر خدایان آزتکها واقعی بودند، ما هنوز داشتیم برایشان قربانی می کردیم.

خدای امروز به همان اندازه خیالی است که خدایگان تاریخی بودند. این واقعیت که میلیونها انسان یک خدا را عبادت می کنند چیزی را تغییر نمی دهد.

خدا و عیسی که امروزه مسیحیان عبادت می کنند ملغمه ای است از خدایان کفار عصر باستان. ایده های تولد از یک باکره، دفن در یک گور صخره ای، برخاستن از مرگ پس از سه روز و خوردن گوشت بدن و نوشیدن خون هیچ ربطی به عیسی ندارند. تمام مناسک مسیحیت ، به طور کامل "انسان ساخته" هستند. مسیحیت یک گلوله برفی است که از قل خوردن یک دو جین مذهب الحادی ایجاد شده است. همانطور که این گلوله برفی قل می خورد، مناسک الحادی را بسته به اینکه چقدر مطبوع به ذائقه هستند، می چسباند به خودش. شما می توانید تعبیراتی مثل اینها را در ادبیات عمومی پیدا کنید:
• "تاثیر مذاهب الحادی بر نماد شناسی مسیحیت غیر قابل انکار است. گرده های خورشیدی مصریان باستان تبدیل شده اند به هاله نورانی قدیسین کاتولیک. تصاویر ایزیس[الهه حاصلخیزی مصر باستان] در حال پرستاری از هوروس ، پسری که [ایزیس] به طرز معجزه آسایی آبستن شده بود، تبدیل شد به تصاویر پرستاری مریم باکره از عیسای نوزاد. و به طور مجازی ، تمامی عناصر مناسک کلیسای کاتولیک – تاج، محراب، سرود نیایش و آیین عشای ربانی - [یا همان] نمایش خوردن خدا – مستقیما از از مذاهب الحادی اسرارآمیز پیش از مسیحیت اقتباس شده اند."

• "هیچ چیز در مسیحیت اصیل نیست. میترا، خدای پیش مسیحی – که به نام پسر خدا و نور جهان خوانده می شد – در 25 دسامبر متولد شد، [سپس] مرد و در یک گور صخره ای دفن شد و پس از سه روز از مرگ برخاست. همچنین 25 دسامبر سالروز تولد اوریزیس [orisis] ، آدونیس [Adonis] و دیونیزوس [Dionysus] هم هست. به کریشنای نوزاد هم طلا، کندر و صمغ پیشکش شد. حتی روز تعطیل هفته مسیحی هم از ملحدین دزدیده شده است.

برای یک مسیحی معتقد، دریافت این اطلاعات بسیار سخت است، اما با این وجود اینها واقعیت دارند. تمام مناسک مقدس مسیحیت و تمام هسته های اعتقادی این دین (تولد از باکره، برخاستن از مرگ و غیره) مستقیما از مذاهب الحادی می آیند که در حوالی دوران عیسی عمومیت داشته اند. مقالاتی مثل این و این می توانند به شما کمک کنند تا بیشتر بیاموزید. هنگامی که شما واقعیت پایه ای منابع مسیحیت را بهتر بشناسید، بلاهتشان آشکار می شود.

مسلما آن ملحدین معتقدی که افسانه های مسیحیت از باورهای آنها مشتق شده است، خدایانی را عبادت می کردند که خیالی بودند. به همین ترتیب، خدای امروز ما تنها دنباله ای است از این طلایه داران خیالی. تمام خدایان بشر خیالی هستند.

توجیهات مذهبی
یک مسیحی، موقعیت را بدینگونه توجیه می کند که:"بله، مصریها و رومی ها خدایان دروغی را عبادت می کردند، اما مسیحیت واقعی است. تنها کافی است به میلیاردها انسانی که به عیسی ایمان دارند نگاه کنید." این توجیه مبتنی بر قدرت اعداد ممکن است مایه تسلی خاطر باشد، اما بی معنی است. این واقعیت که میلیونها نفر یک خدا را عبادت می کنند، چیزی را تغییر نمی دهد.

زمانی بود که بیشتر مردم معتقد بودند که زمین مسطح است. باور همگانی باعث تغییر واقعیت کروی بودن زمین نشد. شواهد علمی و مشاهداتی که امروز در دسترس ماست غیر قابل انکارند: زمین کروی است.

تمام شواهد علمی [در دلیل 11 مورد بحث قرار گرفته است که در پی می آید ] نشان می دهند که خدا خیالی است. همانطور که شواهد تاریخی [این مسئله را تایید می کنند]. این هر انسان عاقلی را به این نتیجه گیری رهنمون می کند که باورهای مسیحی، اساطیر محض هستند. مسیحیت هم مثل بقیه اسطوره هایی است که بشر در طی اعصار تخیل کرده است.

دلیل 11: فقدان هرگونه مدرک علمی

هیچ مدرک علمی که نشان از وجود خدا داشته باشد، وجود ندارد. برای مثال:

• خدا هرگز هیچ نشان مادی مبنی بر وجودش، بر زمین به جا نگذاشته است.
• هیچ کدام از معجزات عیسی نیز هیچ مدرک فیزیکی برجا نگذاشته اند [دلیل 14]
• خدا هرگز با انسان عصر مدرن صحبت نکرده است*. به عنوان مثال با در اختیار گرفتن تمام ایستگاههای تلویزیونی و پخش یک پیام معقول برای همه.
• عیسای بازخاسته از مرگ، هرگز خودش را به کسی نشان نداده است. [دلیل 15]
• کتاب مقدس در دسترس ما به طور قابل اثباتی نادرست است و مسلما کارانسان های قدیمی است ، و نه خدا.[دلیل 5]
• وقتی ما دعا را با آمار تحلیل می کنیم ، می فهمیم که هیچ نشانه ای از اینکه خدا به دعاکنندگان پاسخ می دهد وجود ندارد.[دلیل2]
• سبعیت های متحیر کننده و عظیمی مثل هولوکاست** رخ دادند، بدون اینکه واکنشی از جانب خداوند مشاهده شود.
• و بسیاری شبیه اینها ...

بیایید قبول کنیم که هیچ مدرک تجربی مبنی بر وجود خدا در دست نیست.اگر به عنوان یک آدم معقول به آن فکر کنید، این فقدان شواهد تکان دهنده است. حتی یک خرده مدرک تجربی هم وجود ندارد که نشان دهد خدای امروز، و یا خدایان هم دوره اش، و یا هرکدام از خدایان دوران گذشته وجود دارند. به علاوه ما می دانیم که:

1. اگر ما شواهد علمی مبنی بر وجود خدا داشتیم می توانستیم درباره "علم [شناخت] خدا" حرف بزنیم به جای "ایمان به خدا".
2. اگر ما شواهد علمی مبنی بر وجود خدا داشتیم آنگاه خداشناسی می توانست یک تلاش علمی باشد و نه [از نوع فعلی اش، یعنی] الهیات.
3. اگر ما شواهد علمی مبنی بر وجود خدا داشتیم تمام مذهبی ها در صف خدایی قرار می گرفتند که وجودش از نظر علمی ثابت شده بود. اما به جای این، [امروزه] هزاران خدا و مذهب وجود دارد. [دلیل 28]


مشاهده دلیل این فقدان مدرک برای هر شاهد بی غرضی ساده است. دلیل اینکه هیچ مدرک تجربی مبنی بر وجود خدا موجود نیست این است که خدا خیالی است.

توجیهات مذهبی

عمومی ترین توجیه فقدان شواهد علمی وجود خدا ، استدلال " خدا باید مخفی بماند" است. [جزییات در دلیل 17 مورد بحث قرار گرفته اند.]

بسیاری از معتقدین تلاش می کنند که وجود خدا را با گفتن چیزهایی شبیه به این توجیه کنند: "وجود کائنات، وجود خدا را ثابت می کند.[بالاخره] یک چیزی باید کائنات را خلق کرده باشد.علم هیچ توضیحی برای خلق کائنات ندارد. بنابراین خدا آن را آفریده است."

برای اینکه بفهمیم این تنها یک توجیه است کافی است به تاریخ نگاهی بیاندازیم. مردم دوران باستان، پیش از داشتن علم [به موضوعات] بسیاری چیزها را که نمی فهمیدند بوسیله "خدایان" تفسیر می کردند. [لذا] خدایان خورشید، تندر، حاصلخیزی، باران و غیره وجود داشته اند.

کتاب مقدس [هم] به شکل مشابهی عمل می کند و تلاش می کند بسیاری چیزها را که نویسندگان باستانی [آن] نمی فهمیدند به خدا نسبت دهد. برای مثال، اگر شما سفر پیدایش، بخش 9 آیات 12 و 13 را بخوانید درخواهید یافت که:

و خدا گفت:"این نشانه پیمانی است که من میان خودم و تو و هر مخلوق زنده ای که با توست قرار می دهم، برای تمامی نسلهای آینده. من کمان خودم را در میان ابرها قرار می دهم تا نشانه ای باشد از میثاق میان من و زمین ..."

این توضیح کتاب مقدس است درباره رنگین کمان. مسلما که ما الان می دانیم که رنگین کمان یک تاثیر منشوری است از قطرات باران. به طریق مشابه، سفر پیدایش، بخش 3 سعی می کند توضیح دهد که چرا عمل زایش در انسان اینقدر دردناک است و [نیز] سفر پیدایش ، بخش 11 تلاش می کند دلیل وجود اینهمه زبان در میان انسانها را توضیح دهد. اینها همه افسانه اند، نه بیشتر.

به همین طریق، فصل 1 سفر پیدایش محتوی افسانه خلقت کتاب مقدس است [...]

واقعیت این است که خلقت کائنات ربطی به خدا ندارد. به همان ترتیبی که طلوع خورشید و ظهور رنگین کمان ربطی به او ندارند. علم هم هنوز توضیح کاملی برای خلق کائنات ندارد. درست است که علم هنوز همه دانستنیها را درباره کائنات نمی داند، اما دانشمندان بالاخره آن را درخواهند یافت. زمانی که این کار را انجام دهند، چیزی که می فهمند این است که طبیعت کائنات را خلق کرده است و نه یک خدای خیالی.


*مورمونها از این قائده مستثنی هستند. آنها شاخه ای از مسیحیت هستند که به تجدید نبوت و امتداد آن تا به امروز معتقدند. آنها همین الان هم پیامبری دارند که خطاب وحی قرار می گیرد.[م]

**البته اگر به هولوکاست معتقد باشید. خیلی ها معتقد نیستند. [م]

http://www.godisimaginary.com

دلیل اول

اقامه 50 دلیل بر خیالی بودن خدا

توضیح: تو جستجوهای نیمه شبانه اینترنتی در عالم مسیحیت و بده بستانهای فکری موافقین و مخالفین، به سایتی برخوردم با عنوان "خدا خیالی است*". در سر عنوان صفحه اول این سایت عنوان شده که اثبات خیالی بودن خدا برای شما ساده است. و بعد 50 نوشتار درباب خیالی بودن خدا اقامه شده، که خواندنی است. گفتمان، گفتمان مسیحی است، اما خوب، گفتمان مسیحی هم نوعی از گفتمان مذهبی است لاجرم. برای همین مشتاق شدم به ترجمه. اگر که عمر و "کالیبر" قد بدهد یک چند تایی از این 50 تا را ترجمه می کنم. انگلیسی اش بسیار ساده است و روان. شاید خودتان توانستید بی واسطه من لذتش را ببرید.

دلیل اول: دعا کردن را امتحان کنید

چه اتفاقی می افتد اگر ما با زانو بیافتیم و به این طریق به درگاه خداوند دعا کنیم:

خدایا! ای قادر مطلق! ای تواناترین! خالق مهربان عالم! از تو می خواهیم که

امشب تمام انواع سرطان را بر روی این سیاره ریشه کن کنی. ما با ایمان

کامل و با علم به اینکه تو برکت خود را از ما دریغ نمی کنی دعا می کنیم.

همانگونه که خود در متی 7:7 ، متی 17:20، متی 21:21، مرقس 11:24

یوحنا 14:12 ، متی 18:19 ، و جیمز 5:15 توصیف کرده ای. به حق

عیسی به درگاهت دعا می کنیم. آمین!

ما صادقانه دعا می کنیم. با علم به اینکه اگر خداوند این دعای از صمیم قلب، متواضعانه و غیر مادی ما را اجابت کند، موجب تکریم خود و کمک به میلیونها انسان به طرق قابل توجه خواهد شد.

آیا اتفاقی رخ خواهد داد؟ خیر. مسلما خیر!

خیلی عجیب است. عیسی در کتاب مقدس در مورد چگونگی اجابت خواسته های ما قولهای ویژه ای داده است. عیسی در جاهای مختلفی گفته است که او و خدا دعاهای شما را اجابت خواهند کرد و [البته که] مسیحیان به عیسی ایمان دارند. [...] 54 درصد از آمریکاییان بالغ معتقدند که کتاب مقدس از لحاظ نوشتاری صحیح است. در بخشهایی از کشور این میزان به 75 درصد هم می رسد.

اگر کتاب مقدس از لحاظ نوشتاری صحیح است، پس یک جای کار به طور جدی ایراد دارد. به سادگی به واقعیات نگاه می کنیم. در متی 7:7 عیسی می گوید:

بخواه، پس به تو عطا خواهد شد. بجوی ، پس خواهی یافت. دق الباب کن، پس

در به رویت گشوده خواهد شد. هر کس بخواهد، دریافت می کند و هر کس

بجوید، می یابد و هرکس که به در بکوبد، در به رویش گشوده می شود. آیا در

میان شما کسی هست که اگر فرزندش از او نان بخواهد، به جای نان به او سنگ

بدهد؟ یا اگر از او ماهی بخواهد ، به جایش مار به او بدهد؟ اگر شما که بدکار

هستید می دانید چگونه عطایایی خوب به فرزندانتان بدهید، پس بپذیرید پدر شما

که در آسمانهاست چقدر به آنان که از او بخواهند عطا خواهد کرد.

اگر "هرکس بخواهد، دریافت می کند" پس اگر ما [به درگاه خدا] برای ریشه کنی سرطان دعا کنیم، باید ریشه کن شود، درست است؟ اگر"پدر ما که در آسمانهاست چیزهای خوب به آنهایی می دهد که از او درخواست می کنند"، پس اگر ما از او بخواهیم سرطان را درمان کند، او باید این کار را بکند، درست است؟ [اما] همچنان هیچ چیزی رخ نمی دهد.

در انجیل متی 17:20 عیسی می گوید:

به شما می گویم به راستی اگر به اندازه دانه خردلی ایمان داشته باشید و به این

کوه بگویید "از اینجا حرکت کن و برو آنجا" کوه حرکت خواهد کرد و هیچ چیز

برای تو غیر ممکن نخواهد بود.

اگر "تو هرآنچه را در دعایت بخواهی دریافت خواهی کرد"، پس اگر ما امشب برای درمان سرطان دعا کنیم، سرطان باید ناپدید شود، مگرنه؟ [اما] هنوز اتفاقی نیفتاده است. دوباره توجه کنید که هیچ راه غیر لفظی برای تفسیر وجود ندارد:"هرآنچه را که در دعایت بخواهی دریافت خواهی کرد" مگر اینکه تو "هرآنچه" را برداری و به جایش "هیچ چیز" یا " یک کمی" بگذاری.

پیام در انجیل مرقس 11:24 تصریح شده است:

بنابراین به شما می گویم هرآنچه را که در دعا بخواهید ، باور کنید که آن را

دریافت کرده اید و از آن شما خواهد بود.

اگر خدا می گوید "باور کنید که آن را دریافت کرده اید و از آن شما خواهد بود" و اگر ما به خدا و قدرتش ایمان داشته باشیم ، پس چه اتفاقی می افتد اگرما امشب برای درمان سرطان دعا کنیم؟ سرطان باید ریشه کن شود. مگر اینکه کتاب مقدس و یا خداوند دارند دروغ می گویند.

در انجیل یوحنا ، فصل 14 ، آیه های 12 تا 14 ، عیسی به ما می گوید که دعا کردن چقدر می تواند ساده باشد:

من حقیقت را به شما می گویم. هرکس که به من ایمان دارد هرچه را که من انجام

می دهم انجام خواهد داد. او حتی کارهای بزرگتر از اینها را انجام خواهد داد، زیرا

که من دارم نزد پدر می روم و هرآنچه را که شما به حق من بخواهید انجام خواهم

داد. پس چنین است که ممکن است فرزند، افتخار نصیب پدر کند. شما می توانید هر

چیزی را به حق من بطلبید و من آن را انجام خواهم داد.

نگاه کنید این عبارت چقدر صاف و ساده است:"شما می توانید هرچیزی را به حق من بطلبید و من آن را انجام خواهم داد". این پسر خداست که سخن می گوید. آیا ما بیش از حد تحت اللفظی به ماجرا نگاه می کنیم؟ نه. این یک عبارت ساده و غیر مبهم است. آیا ما داریم این عبارت را خارج از شرایط بررسی می کنیم؟ نه. عیسی کلمه "هرکس" را به کار می برد. با این حال عبارت عیسی به وضوح غلط است چرا که وقتی ما از خدا می خواهیم که امشب سرطان را ریشه کن کند، هیچ اتفاقی نمی افتد. ما بارها و بارها به موارد مشابه این برمی خوریم.

در متی 18:19 عیسی می گوید:

دوباره به شما می گویم. اگر دو نفر از شما در زمین، بروی هر آنچه می خواهند

توافق کنند، آن خواهش توسط پدر من در آسمانها برآورده خواهد شد.هرکجا که دو یا

سه نفر به نام من گرد هم آیند ، من در میان آنها خواهم بود.

در جیمز 5:15 کتاب مقدس می گوید:

دعایی که با ایمان عرضه شود شخص بیمار را شفا خواهد داد. خداوند او را سرپا

خواهد کرد. اگر او گناهی کرده باشد، بخشیده خواهد شد.پس به گناهانتان نزد

یکدیگر اعتراف کنید و برای یکدیگر دعا کنید تا شاید شفا یابید. دعای درستکار

قدرتمند و موثر است.

در مرقس 9:23

برای مومن هرچیزی ممکن است.

در لوقا 1:37

برای کسی که با خداست، هیچ چیز غیر ممکن نخواهد بود.

هیچ چیز نمی تواند ساده تر و شفاف تر از قولهای عیسی در کتاب مقدس درباره دعا باشد. با این حال وقتی ما برای ریشه کنی سرطان دعا می کنیم هیچ اتفاقی نمی افتد.

و از ذهنتان دور نکنید که این عیسی است که سخن می گوید. اینها کلمات بشری نیستند. اینها کلمات انسانی که از طریق لقاح تشکیل می شود نیست. اینها قرار است که کلمات خود خدا باشند، تجسم یافته در کالبد انسان. عیسی قرار است کامل باشد. موجودی معصوم، و با این حال واضح است که عیسی دارد دروغ می گوید. چیزی که عیسی می گوید به وضوح نادرست است.

اگر باز هم گواه می خواهید، یک میلیون مومن را در یک دایره عظیم جمع کنید. به آنها بگویید تا همگی با هم از خدا بخواهند که به حق عیسی ، فردا تمام گونه های سرطان را از روی زمین ریشه کن کند. صادقانه دعا کنید، با علم به اینکه اگر خداوند این دعای از صمیم قلب، غیر خودخواهانه و غیر مادی را اجابت کند، موجب تکریم خویش و کمک به میلیونها انسان به طرق قابل توجه خواهد شد. حالا، ما یقینا دو نفر و بیشتر آدم داریم که گرد هم جمع شده اند و به حق عیسی دعا کرده اند، و ما نه یک نفر، بلکه یک ملیون نفر مومن معتقد داریم که بنا به تعریف، ایمان و اعتقاد دارند. ما هرآنچه را که عیسی نیاز دارد فراهم کرده ایم.

آیا الان دیگر عیسی دعا را اجابت خواهد کرد؟ البته که نه. دعای شما، به رغم تمام وعده های عیسی در کتاب مقدس، بی جواب خواهد ماند. در واقع اگر شما برای "هر چیزی" دعا کنید، دعای شما بی جواب خواهد ماند.

اگر شما انسان هوشمند و عقل مداری هستید، تمام مثالهای ذکر شده فوق نشان می دهند که خدای کتاب مقدس خیالی است. چیزی که عیسی در مورد دعا در کتاب مقدس گفته است، به وضوح نادرست است. در واقع ما مدارک علمی فراوانی داریم که نشان می دهد که اعتقاد به دعا چیزی نیست جز خرافات محض، همانطور که در "اقامه دلیل" بعدی نشان خواهیم داد.

توجیهات مذهبی

توجیه محبوب مسیحیان در جواب اینکه چرا خداوند جواب دعای ما را برای ریشه کنی سرطان نمی دهد این است که چون [در این صورت] ممکن است اراده آزاد از ما سلب شود.

منطق: اگر شما دعا کنید و خداوند دعای شما را اجابت کند، پس خداوند خود را بر شما آشکار کرده است و شما می فهمید که خدا وجود دارد. این ممکن است اراده آزاد را در ایمان به خداوند از شما سلب کند. صد در صد درست است. [اما مسئله اینجاست که] در صورت درست بودن [این] گزاره به طور قراردادی تمام عبارات عیسی در کتاب مقدس غلط می شوند [چراکه] این به این معنی است که خداوند هیچ دعایی را نمی تواند اجابت کند. بنابراین چرا خدایی که باید چنین مخفی بماند، به خودش تجسم می دهد و کتاب مقدس را می نویسد؟

اگر عیسی خداست، و اگر خدا کامل است، پس چرا تمام عبارات عیسی در مورد دعا درست نیست؟ آیا عیسی داشته غلو می کرده است؟ آیا دروغ می گفت؟ اگر عیسی کامل است، چرا نباید حقیقت را بگوید؟ چرا نباید دعای ریشه کنی جهانی سرطان، همین فردا اجابت شود؟

معتقدان راههای مختلفی دارند برای توضیح اینکه چرا تمام این آیات در کتاب مقدس درست کار نمی کنند، حتی وقتی که شما دارید از صمیم قلب ، غیر خودخواهانه و غیر مادی دعا می کنید و حتی وقتی که اجابت دعای شما می تواند به میلیونها انسان کمک کند و عاملی برای تکریم خداوند باشد. آنها، چیزهایی شبیه این خواهند گفت:

"شما باید آنچه را که عیسی در شرایط زمان خود – قرن اول که او سخن می گفته – گفته است درک کنید."

"وقتی عیسی در مورد حرکت کوه حرف می زند، دارد به زبان استعاره سخن می گوید. وقتی که [ما] می گوییم مثل سگ و گربه به هم پریده بودند * کسی این را تحت اللفظی برداشت نمی کند. عیسی داشته از فن بیان به عوض سخن گفتن تحت اللفظی استفاده می کرده است."

"خدا یک چیز نیست. یک موجودیت است.او یک اراده دارد. او دارای امیالی است. او با مردم سخن می گوید. او دارای ویژگیهای شخصیتی است. دعا عباراتی تجملی است برای سخن گفتن با خدا. خدا همه چیز را می داند. حتی پیش از آنکه ما آن را به زبان بیاوریم. او تفاوت میان افکار و امیال ما را می داند، و اینکه کی به سراغ او می رویم. او دعاهای ما را می شنود و [آنها را] اجابت می کند. پاسخهایش مبتنی بر تصمیمات شخصی او هستند. ما نمی توانیم پیش بینی کنیم او چگونه به دعاهای ما پاسخ خواهد داد."

مشکل اینجاست که تمام این توجیحات از دو نکته مهم غافلند:

1. خدا قرار است که قادر مطلق، دانای مطلق و موجودی کامل باشد.

2. عبارت "هیچ چیز برای شما غیر ممکن نخواهد بود" ، در کنار سایر نقل قولهایی که در بالا از کتاب مقدس آورده شد، غلط هستند. واقعیت این است که بسیاری چیزها برای شما غیر ممکنند.

اگر یک موجود کامل بخواهد عباراتی در کتاب مقدس بیان کند در مورد اینکه دعا چطور عمل می کند، سه چیز حتمی است:

1. او باید شفاف سخن بگوید.

2. او باید بگوید که منظورش [دقیقا] چیست.

3. او باید حقیقت را بگوید.

این یعنی "کامل بودن". یک خدای کامل دانای مطلق باید بداند که ممکن است مردمی کتاب مقدس را 2000 سال بعد بخوانند. بنابراین نباید از اصطلاحات قرن اول استفاده کند [و اگر می کند حداقل] می تواند بگوید منظورش چیست. او باید بداند که مردم عادی کتاب مقدس را خواهند خواند و به طرق معمولی آن را تفسیر خواهند کرد، پس باید طوری صحبت کند که باعث تفسیر غلط نشود (شفاف صحبت کند) . او باید بداند وقتی می گویی "هیچ چیز برای تو غیر ممکن نخواهد بود" ، این دقیقا یعنی "هیچ چیز برای تو غیر ممکن نخواهد بود" و او باید یقین حاصل کند که این عبارت دقیق است ( واقعیت را بگوید) . اگر خدا این را می گوید پس باید حقیقت باشد ، در غیر این صورت او کامل نیست.

متاسفانه واقعیت این است که هزاران چیز برای شما غیر ممکن هستند، فارغ از اینکه چقدر دعا کنید و هیچ کس (و این شامل خود عیسی هم می شود) تا به حال یک کوه را تکان نداده است.

به منظور دیدن حقیقت، شما باید این واقعیت را بپذیرید که تمام آیات فوق نادرست است. واقعیت این است که خدا به هیچ دعایی پاسخ نمی دهد. دلیل این هم که چرا خدا دعاهای شما را اجابت نمی کند ساده است: خدا خیالی است.

*www.godisimaginary.com

*اصل عبارت این بود it is raining cats and dogs که درباره باران خیلی تند می گویند که تغییرش دادم به آن.